اهمیت جوانی در تکامل انسان از منظر امام راحل

نویسنده : احمدرضا حسین‏زاده

نوبهار جوانی زیباترین فصل عمر انسان‏ها است که گل‏های رشد و بالندگی انسان در آن فصل می‏شکفد.بزرگ‏ مردانی که قله‏های کمال را درهم نوردیدند، بیشترین استفاده را از روزگار جوانی خود کرده‏اند و گام‏های بلند زندگی خویش را در آن دوران برداشته‏اند. عالم ربانی حضرت امام خمینی از جمله افرادی بود که هم خود بیشترین بهره را از جوانی خویش برد و هم دیگران را از استفاده بهتر از جوانی توصیه می‏فرمود؛ یکی از یاران امام خمینی می‏گوید: ماه شعبان خدمت امام رسیدم مفاتیح دستشان بود و می‏خواستند دعاهای مخصوص ماه شعبان را بخوانند تا رفتم دستشان را ببوسم که مرخص شوم، فرمودند: «هر کاری که می‏خواهی بکنی در جوانی بکن، در پیری باید بخوابی و ناله کنی.»
به تعبیر مولی‏الموحدین امیرالمؤمنین علیه‏السّلام دو چیز است که جز کسی که آن را از دست داده، قدرش را نمی‏داند: جوانی و تندرستی.
آن پیر فرزانه اهمیت تکامل در جوانی را به فرزند خود حاج احمد آقا چنین متذکر می‏شوند: پسرم تا نعمت جوانی را از دست نداده‏ای فکر اصلاح خود باش که در پیری همه چیز را از دست می‏دهی یا یکی از مکاید شیطان که شاید بزرگ‏ترین آن باشد که پدرت بدان گرفتار بوده و هست، ـ مگر رحمت حق تعالی دستگیر او باشد ـ استدراج است.
در جوانی شیطان باطن که بزرگ‏ترین دشمنان اوست، او را از فکر اصلاح خود باز می‏دارد و امید می‏دهد که وقت زیاد است، اکنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روز که بر انسان می‏گذرد درجه درجه او را به وعده‏های پوچ از این فکر باز می‏دارد تا ایام جوانی را از او بگیرد و آن گاه که جوانی رو به تمام است او را به امید اصلاح در پیری سرخوش می‏کند... .
به تعبیر حافظ:

علت اهمیت جوانی در تکامل انسان

هر تغییر روحی نیازمند اراده قوی و عزم راسخ است و فتح قله‏های بلند کمال فقط در سایه چنین عزم و اراده‏ای امکان‏پذیر است و چنین اراده محکم و استواری فقط در ایام جوانی به دست می‏آید. از سوی دیگر در دوران جوانی هنوز اخلاق فاسد و عادت‏های زشت در وجود انسان ریشه ندوانده و به کمک عزم و اراده جوانی قابل زوال است بر خلاف پیری که اراده جوانی رو به ضعف می‏رود و ریشه‏های اخلاق فاسد و عادت‏های زشت در وجود او راسخ می‏شود. امام خمینی در این رابطه چنین فرموده‏اند: «بر جوان‏ها حتم و لازم است که تا فرصت جوانی و صفای باطنی و فطرت الهی باقی و دست نخورده است، درصدد تصفیه و تزکیه برآیند و ریشه‏های اخلاق فاسد و اوصاف ظلمانیه را از قلوب خود برکنند که با بودن یکی از اخلاق زشت و ناهنجار، سعادت انسان در خطر عظیم است.
و نیز در ایام جوانی اراده و تصمیم انسان، جوان است و محکم از این جهت نیز اصلاح برای انسان آسان‏تر است، ولی در پیری اراده سست و تصمیم، پیر است، چیره شدن بر قوا مشکل‏تر است.

تأسف بر ایام جوانی

یکی از سخت‏ترین امور آن است که انسان، ایام جوانی خود را به بطالت گذراند و از یاد حضرت دوست غافل باشد و از کاروان انسانیت به دور مانده در پیری به یاد ایام از دست رفته ناله سر دهد که:
حضرت امام خمینی در یکی از نامه‏های خود با تذکر این نکته می‏فرمایند:
«بدان که یک روز... همچون من عقب مانده از قافله عشاق دوست، خدای نخواسته بار سنگین تأسف را به دوش می‏کشی، پس از این پیر بینوا بشنو که این بار را به دوش دارد و زیر آن خم شده است، به این اصطلاحات که دام بزرگ ابلیس است بسنده مکن و در جست‏وجوی او جل و علا باش. جوانی‏ها و عیش و نوش‏های آن بسیار زودگذر است که من خود همه مراحلش را طی کردم و اکنون با عذاب جهنمی آن دست به گریبانم و شیطان درونی دست از جانم بر نمی‏دارد تا - پناه به خدای تعالی - آخر ضربه را بزند، ولی یأس از رحمت واسعه خداوند خود از کبائر عظیم است و خدا نکند که معصیت کاری مبتلای به آن شود.» حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام نیز در مناجات خود باحق تعالی چنین زمزمه می‏فرمایند:
الهی و قد اَفْنَیتُ عمری فی شِرّةِ السّهوِ عنک و اَبْلَیْتُ شَبابی فی سَکْرَةِ التَّباعد مِنک فلم اَسْتَیْقِظْ ایَّام اغتراری بکَ وَ رُکوُنی الی سبیل سَخَطِکَ؛ بارالها! عمر را در حرص و آز شدید و غفلت از تو تباه ساختم و جوانی‏ام را در مستی بعد و دوری از تو فرسودم و در روزگار دلیری و گستاخی به تو و قرار گرفتن در راه خشم تو، بیدار نشدم.
به گفته خواجه حافظ شیرازی:
منبع: ماهنامه گنجینه